دلم یه چیزایی میخواد که دوست ندارم همیشه بگم. دوست دارم همسرم درک کنه و حدس بزنه، که در طول مدت آشنایی ۱۰ سالمون حتا یکبار هم این اتفاق نیفتاده. همین باعث شده به نیاز درونی من پاسخ داده نشه و من غمگین باشم.
این چیزایی که لیست میکنم جزوه رویا همه که اخیرا فهمیدم توی این زمان طولانی اتفاق نیفتاده:
- سورپرایز بشم با یه مهمونی یا هدیه غافلگیرانه.
- بدون مناسبت به یادم باشه.
- برای داشتن یه زندگی عاشقانه تلاش کنه.
- بی مناسبت برام گٔل یا آبنبات چوبی بخره.
- بدونه گٔل مورد علاقه من روز قرمز نیست بلکه اون لالههای خوشگلیه که اینجا همیشه فراوونه و من هروقت توی هر مغازهای میبینم ناخوداگاه به سمتش میرم و بو میکنم.
- وقتی قراره ولنتاین بره سفر قبلش برنامهریزی بکنه برای یه جشن ۲ نفر.
- همه مناسبتهأی که برای من مهم هستن برای اونم مهم باشه نه فقط تولد.
- و ...
همسرم خیلی گل، ماه و اخلاقش فوقالعادست ولی خیلی چیزا بلد نیست. من هم دوست ندارم همه چیزو بهش یاد بدم. امیدوارم اگه یه زمانی اینجارو خوند بدون که چقدر دوسش دارم و برام عزیزه و خواستهامو عملی کنه.