۴ مطلب در آبان ۱۳۹۲ ثبت شده است

۱۸ نوامبر !

امروز ۱۸ نوامبر و درست یه هفته از رفتن همسر می‌گذره. خیلی‌ دلم براش تنگ شده خیلی‌ زیاد.... ناراحت

عکسشو همه جا گذشتم که همیشه کنارم باشه. واقعا عشق یه معجزست. قلب

هفتهٔ گذشته خودمو سرگرم کردم با کارهایی مختلف اول اینکه ۵ بار جیم رفتم. جمعه پارتی جولیا بود خیلی‌ خوش گذشت و حسابی‌ اجتماعی شدم.

اینم بگم کلی‌ خسته شدم چونکه اون روز با ایرینی یه عالم کاپ کیک پختیم و تزئین کردیم. خیلی‌ خوشگل شده بودن.

ولی‌ درکل خوب بود.

چندتا فیلم دیدم که ۲ تاشون ایرانی‌ بود. (ٔپل چوبی و برف روی کاجها) جالب اینجاست که موضوع هر دوتا یکی‌ بود ، خیانت. ولی‌ از دیدگاه‌های مختلف برسی‌ شده بود. بد نبودن برای من تازگی داشتن. 

 

ببینم این هفته چطور پیش میره.

موافقین ۰ مخالفین ۰
آذر

روز اول :)

بالاخره همسر رفت و من قراره برای ۱ ماه تنها باشم در سرزمین غربت... ناراحت

امروز از صبح کلاس داشتم ولی‌ دوست داشتم تا لحظه  آخر پیش همسر جانم باشم. بنابرین موندم خونه و با هم رفتیم فرودگاه. روز قبلشم کلا باهم گذروندیم. خیلی‌ خوب بود. 

همسر نوشت:

عزیزم امیدوارم سفر خوب و پر باری داشته باشی‌. موفقیت تو آرزوی قلبی منه عزیزم. امیدوارم این روزا خیلی‌ سریع بگذره و باز بغلت کنم. دوست دارم بیشتر از هر چیز توی دنیا. قلب

سعی‌ می‌کنم این روزهای تنهاییم، مفید باشن و ازشون به خوبی استفاده کنم. و همچنین سعی‌ می‌کنم این روز هارو ثبت کنم با تمام اتفاقهای خوب و بدش. چشمک

موافقین ۰ مخالفین ۰
آذر

پایان نامه کارشناسی ارشد :)

این روزا تمام فکرم به دنبال پیدا کردن یه موضوع جالب برای پایان نماست.

--------------------------------------------------------------------------------------

از اونجایی که من دانشجوی زرنگ و باهوشی نبودم و نیستم همیشه نمرهای امتحان‌های کتبیم پائین بوده. بعضی‌ وقتا هم بعضی‌ از امتحان هم ۲ تا ۳ بار تکرار میشدن تا قبول بشم. ولی‌ در عوض به خوبی می‌تونم روی پروژه کار کنم و درواقع مدیریت این کارم خیلی‌ خوبه. تا حالا همهٔ نمره پروژهام خیلی‌ خوب بودن. خنده

از خیلی‌ وقت پیش به یه موضوع فکر می‌کردم تا امروز که تصمیم گرفتم یه ایمیل خوب به استاد مربوطه بزنم و نسبت به علایقم در مورد این موضوع بحث کنم. کلی وقت گذاشتم برای ایمیل چون برام مهمه. یول

از شانس بده من، این استاد یهودی هستن و من ۲ تا درسی‌ که با ایشون داشتم نمرهای خیلی‌ پائین در امتحان کتبی‌ گرفتم، خنثی اینم بگم که قسمت پروژه خوب بود مثل بقیه درسام. اینم از بد شانسیم دیگه. با استاد هیچ مشکلی‌ ندارم فقط منتظرم ببینم چی‌ جواب میده. راستش جوابش خیلی‌ برام مهم. خیال باطل

اگه قبول بکنه میام درموردش مینویسم حتما نیشخند

بعدا نوشت:

بالاخره استاد نازنین جواب داد.

توی ایمیل اول خیلی‌ خوب نوشت که من خوشحال و امیدوار شدم. لبخند

توی ایمیل دوم علنا پیچوند و یه استاد دیگرو معرفی‌ کرد. سوال

به ایمیل سوم هم دیگه جواب نداد.... عصبانی 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰
آذر

دوست می باید داشت !

بالاخره امتحانام تموم شد. خمیازه

خیلی‌ روزای بدی بود پر از استرس و نگرانی. دست خودم نیست ۱۰۰ سلام هم بشه بازم از امتحان بدم میاد ، میترسم و استرس میگیرم. سبز

هفته پیش تولد همسر جان بود درست همون روزی که امتحان اولمو داشتم. امتحانم ساعت ۲ شروع میشد. صبحش زود بیدار شدم یه مرور کردم بعد دیگه دیدم فایده نداره بیشتر خوندن. تصمیم گرفتم پاشم برم یه کادوی خوشگل و کیک با شمع تولد برا همسری بخرم. ساعت ۱۰.۴۵ رفتم بیرون خریدامو کردم و ۱ ساعت بعد خونه بودم. خیلی‌ خوش شانس بودم چیزهایی که می‌خواستم رو به راحتی‌ پیدا کردم. یه شال گردن و پلیور که ‌ست بودن و یه دستکش چرم مشکی‌ کادوهای همسری شد. همسری کادوهاشو خیلی‌ دوست داشت همین باعث شد کلی‌ انرژی بگیرم و خوشحال بشم از انتخابم. مژه

مبارکش باشه، هم تولدش هم کادوهاش. قلب

این روزا خیلی‌ دلم برای خانواده‌ام تنگ شده. همش به قدیما فکر میکنم که ۵ نفری کنار  هم بودیم چه روزایی داشتیم. درسته که هر روزش خوب و شاد نبود ولی‌ کنار هم بودن خودش یه لطفی‌ داشت. خیلی‌ زیاد دلم تنگه ... ناراحت

همسری بلیط سفرشم گرفت. از هفتهٔ بعد به مدت ۱ ماه قراره توی این کشور غریب تنها باشم. باید به فکر سرگرمی باشم وگرنه دق می‌کنم توی غربتو تنهائی‌.

فریدون مشیری همیشه شاعر مورد علاقه من بوده، این چند روزه خیلی‌ با خوندن شعرهاش حس خوبی بهم دست میده.

---------------------------------------------------------------------------------------------

دل من دیر زمانی است که می پندارد : 

« دوستی » نیز گلی است ؛ 
مثل نیلوفر و ناز ، 
ساقه ترد ظریفی دارد . 
بی گمان سنگدل است آنکه روا می دارد 
جان این ساقه نازک را 
- دانسته- 
بیازارد ! 
در زمینی که ضمیر من و توست ، 
از نخستین دیدار ، 
هر سخن ، هر رفتار ، 
دانه هایی است که می افشانیم . 
برگ و باری است که می رویانیم 
آب و خورشید و نسیمش « مهر » است 
گر بدانگونه که بایست به بار آید ، 
زندگی را به دل‌انگیزترین چهره بیاراید . 
آنچنان با تو در آمیزد این روح لطیف ، 
که تمنای وجودت همه او باشد و بس . 
بی‌نیازت سازد ، از همه چیز و همه کس . 
زندگی ، گرمی دل های به هم پیوسته ست 
تا در آن دوست نباشد همه درها بسته ست . 
در ضمیرت اگر این گل ندمیده است هنوز ، 
عطر جان‌پرور عشق 
گر به صحرای نهادت نوزیده است هنوز 
دانه ها را باید از نو کاشت . 
آب و خورشید و نسیمش را از مایه جان 
خرج می باید کرد . 
رنج می باید برد . 
دوست می باید داشت ! 
با نگاهی که در آن شوق برآرد فریاد 
با سلامی که در آن نور ببارد لبخند 
دست یکدیگر را 
بفشاریم به مهر 
جام دل هامان را 
مالامال از یاری ، غمخواری 
بسپاریم به هم 
بسراییم به آواز بلند : 
- شادی روی تو ! 
ای دیده به دیدار تو شاد 
باغ جانت همه وقت از اثر صحبت دوست 
تازه ، 
عطر افشان 
گلباران باد 

" فریدون مشیری "
موافقین ۰ مخالفین ۰
آذر