خونه تکونی 1 شنبه شب تموم شد، البته با کمک همسری. الان خونمون رنگ و روی عید گرفته تقریبا. آخر هفته کتابخونه جدیدمونم میارن که بیصبرانه منتظرم ببینمش. بعد از نصبش میتونم هفتسین بچینم.
دیشب چهارشنبه سوری خوب بود خوش گذشت در بین ایرانیهای عزیزی که اینجا هستن. یه دوست جدیدم اونجا پیدا کردم که خیلی گل بود (مهرنوش بانو)
امسال بر خلاف این ۶ سال حال و هوای عید رو دوست دارم. برام خیلی هیجان انگیزه. قراره میزبان چند تا از دوستامون باشیم هفته آینده به مناسبت عید دیدنی و برانچ. براشون عیدی هم در نظر گرفتم. راستی شیرینی هم پزیدم به سبک مامیه خودم.
دیروز یه بسته، پر از خوراکی های خوشمزه از ایران برامون رسید. دستشون واقعا درد نکنه. ۳ تا هم سنبل بنفش گرفتم دیروز سر راهم، که هنوز غنچهٔ هستن امیدوارم به زودی باز بشن. آقای گل فروش گفت تا شنبه باز میشه حالا ببینیم.
کتابم هم چاپ شد و قراره تویه کتابخونه جدید بذارمش و لذت ببرم از حاصل ۲ سال تلاشم.
همه چی خوبه و زندگی در جریان ...
سال نوتونم مبارک