روزای گرم و خوب تابستونه عزیزم داره میگذار به کندی.
یه ماه دیگه قراره دفاع کنم از پایان نامم. الانم مشغول یادگیری یه زبان جدیدم.
تقریبا هر روز برای کار اپلای میکنم دیگه کلا یادم رفته به کجاها درخواست دادم به کجاها هنوز نه. ولی امیدوارم که جواب بده.
شبهای گرم تابستون همراه با همسری میریم کنار ساحل روی یه صخره میشینیم ، شام میخوریم و از طبیعت و صدای آب لذت میبریم. کّل خستگیها و مشغله هامونو میسپاریم به سکوت و آرامش دریا. این صخرهٔ دنج تبدیل شده به پاتوق شبانگاهیمون.
توی وایبر یه گروه ساختم با۳ تا از هم اتاقیهای دورهی لیسانسم. خیلی خوش میگذار گپ زدن باهاشون . آدم یاد جوونیها و شور و هیجانش میفته. هر ۳ تا شون مجردن و تمام بحثشون پیدا کردن یه همسر ایدهآل هست، که این حرفا برای من خسته کننده و بعضی وقتا خندهدار به نظر میرسه.
سریالم هم داره خوب پیش میره و تقریبا آخرشه.