۷۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آرزوهای» ثبت شده است

یه روز پر انرژی :)

درسته که امروز خوب از خواب بیدار نشدم ولی‌ کلی‌ انرژی دارم. دیروز اولین روز از آخرین ساله مستر رو شروع کردم. واحد هام ثبت نشدن یه خورده نگرانم براشون. امتحان دومی‌ دوباره باید تکرار بشه، مثل اینکه این استاد طلسم شده. دلیلشو نمی‌دونم واقعا !!!!! سوال

فردا مستر پرزیدنت میاد دانشگاه احتمالا کلاسا تعطیل بشن چون کلّ ساختمون‌های دپارتمان ما بستست. 

از دیروزه زنگیم بنویسم، کلی‌ غم توی دلم جم شده بود که همشون حاصل تعطیلات آخر هفته بود و حس‌های بعدی که به سراغم اومده بودن.

ولی‌ دیشب سعی‌ کردم به همشون پشت کنم و سعی‌ کنم دوباره شاد باشم و برای زندگیمون شادی تولید کنم. لبخند

چون من اینجا توی دیار غربت جز همسرم کسیو ندارم پس باید با هم شادی هارو تجربه کنیم.

 

شناسنامه‌ام هنوز نیومده، داره کم کم یه ماه می‌شه و من نگرانم. ویزا همسری هم نیومده، امیدوارم هرچه سریعتر بیاد چون میدونم این سفر خیلی‌ براش مفید خواهان بود. ناراحت

موافقین ۰ مخالفین ۰
آذر

دلم پر ازش خیلی :(

از اینکه اینهمه نادیده گرفته میشم ناراحتم. غصه میخورم .

کلا دیگه بهم توجه نمیکنه و خواسته هام براش مهم نیست. شدم یه موجود اجباری توی زندگیش که گاهی براش مزاحمت ایجاد می‌کنم و نمیزارم به راحتی‌ وقتشو با گیم بازی کردن تلف کنه. شدم یه کلفت که فقط باید بشور بسابه و آشپزی کنه. اونم فقط می‌خوابه می‌خوره گیم بازی میکنه و گاهی وقتا اگه توی مودش باشه کار میکنه. ولی‌ سعی‌ میکنه کارشو خیلی‌ مهم جلوه بوده. از اونجایی که می‌خوام همه چی‌ عادلانه باشه خودم قبول کردم همهٔ کارهایی خونه با من باشه ولی‌ اونم میتونه کمک کنه. کمک کردنشم که نگو انقدر ریختو پاش داره که بعدش پشیمون میشم. انتظار داره همه‌چیو بهش بگم و هیچ کاریو به صورت ارادی انجام نمیده. کل هفته بهونه داره که من مشغولم، کار دارم ، جلسه دارم نمی‌تونم با تو بیام بیرون . آخر هفته هم بهونش اینه که خسته‌ام حسش نیست بیرون برم، تا لنگه ظهر می‌خوابه بعدشم پا می‌شه گیم بازی می‌کنه. این که طول هفته شبها با صدایئ بلند با دوستاش حرف میزانه و اصلا توجه نمیکنه که منم آدمم توی این خونه نیاز به آرامش دارم. شب‌ها اینقدر دیر میاد توی تخت که فقط وقتی‌ میاد خواب منو به هم می‌زنه.

دیگه غافلگیرم نمیکنه با کارای خوبش، دیگه برام گًل نمی‌‌خره، دیگه هدیه خبری نیست.

کلا دارم به سایه تبدیل میشم. وای که چقدر دلم پره ازش.

موافقین ۰ مخالفین ۰
آذر

آغاز یه مسیر نو! (قسمت سوم)

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
آذر

آغاز یه مسیر نو! (قسمت دوم)

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
آذر

آغاز یه مسیر نو! (قسمت اول)

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
آذر

پاییز اومده !

سلام

امتحانم تموم شد خوب یا بدش با جناب استاد عزیز است چشمک

این روزا فکرم درگیره یه دکوراسیون جدید برای اتاق نشیمن مونه. خیلی‌ وب گردی کردم و از سایت‌های مختلف ایده گرفتم. بودجه هم محدوده در نتیجه نیاز به خلاقیت هست. امروز خونمونو مثل دست گول شستوندم. خیلی‌ وقت بود که کفو تمیز طی‌ نکشیده بودم. الان از همه جا بوی تمیزی یا همون ماده شویند میاد :د ولی‌ شمع روشن کردم داره بهتر می‌شه. ۳ سری ام لباس شستوندم. شدم یه کدبانو نیشخند

 

 اینجا دیگه پائیز داره کم کمک تشریف میاره. هم هوا سرد شده هم بارونی و ابری.

ترم جدید از ۲ شنبه شروع می‌شه با کلی‌ واحد‌های خفن. موندم چجوری پاس خواهند شد. سوال 

از زندگی‌ بگم که آروم داره می‌گذره. میزان عشقولانه هامون خیلی‌ کم شده کمتر محبت میبینم، و دل مشغولیم خیلی‌ زیاده... خیال باطل

تازگیا هر شب از شعر‌های فریدون مشیری می‌خونم. خیلی‌ دوسشون دارم مخصوصاً "دوستت دارم" .

فردا میریم ایکیا یه سری چیز لازم داریم برای این دکوراسیون جدید.

روز‌هاتون پر از عشق ....

 

بعدا نوشت:

امروز بارونی میاد که نمی‌شه پا بیرون گذشت چه برسه به خرید رفتن!!!!

رطوبت ۹۵ % 

 

بعدا نوشت:

امروز یکشنبه

هوا خیلی‌ خوبه ولی‌ همسر همش بهونه میگیره و من کلا پشیمون شدمناراحتگریه

موافقین ۰ مخالفین ۰
آذر

شهریور :)

شهریور زیبا و پر خاطره هم رسید. دارم کم‌کم ۲۸ ساله میشم ساکت

این روزا کمی‌ پر استرسند، استرس امتحان و نمره هنوزم که هنوزه دنبالم نمی‌دونم کی‌ قراره دست از سرم بردارن خنثی

دیشب کلی‌ با خونمون صحبت کردم بداشم کلی‌ اشک ریختم از دلتنگی‌ ولی‌ همسری فکر کرده بود از پیاز نیشخند خودمم اینجوری نشون دادم که از پیاز.

فردارو هم دووم بیارم بالاخره ۴ شنبه میاد. از شناسنامم خبری نیست داره وارد هفته ۳ می‌شه. والا موندم اینا دارن چیکار می‌کنن ناراحت

همسرم یه دوست جدید پیدا کرده مثل اینکه اونیه که می‌خواست .

امشب قصد دارم یه‌اش رشته هوا کنمنیشخند

 آش رشته

 

تا ۴ شنبه که امیدوارم با خبر خوب بیام و پر از انرژی نو :)

موافقین ۰ مخالفین ۰
آذر

بوی خوب زندگی‌!!!

این روزا دیگه کمتر حسو حال نوشتن دارم. این درحالی که زندگیم پر از سوژه‌های قابل تحریر.

می‌خوام فقط بهشون اشاره کنم تا فقط ثبت بشن و فراموششون نکنم.

درخواست تعویض شناسنامه دادم ولی‌ بد از ۲ هفته هنوز خبری نشده، خیلی‌ نگرانم و استرس دارم چون به اصل شناسنامم احتیاج دارم برای تعویض گذرنامه که ۶ ماه به تاریخ انقضاش مونده. می‌خوام درخواست ویزا بدم که اونم نیاز به گذرنامه داره. در واقع همه چی‌ به هم گر خورده و من فقط باید امیدوار باشم. نگران

خیلی‌ دلم برای ایران ، خانواده‌ام و دوستانم تنگ شده. آرزوم اینه که کارم جور بشه تا قبل از کریسمس و من بتونم یه سفر برم ایران. اینبار دلم می‌خواد یه سفر تنهائی‌ و پر هیجان داشته باشم، حداقل برای رفت. ناراحت

اوضاع دندونم خیلی‌ خرابه نه جرأعتشو دارم نه پولش که برم دندون پزشکی‌. باید یه همتی بکنم. تازگیا از پوسته صورتم نامید شدم. خیلی‌ زوده که انقدر شل بشه. باید برای اونم تدبیری بیاندیشم. میگن آب خوردن زیاد بی‌ تاثیر نیست...سوال

همه سهام مو فروختم و سود خوبی کردم دلم می‌خواد این کارو توی ایران هم بتونم انجام بدم ولی‌ قبلش نیاز به مطالعه دارم. خیلی‌ ریسکیه که بدون اطلاعات کافی‌ یه کاریو شروع کنی‌. وبسایت مون هم به خوبی داره پیش میره. ونیاز به تبلیغات گسترده داره که بتون فروش بهتری داشته باشه. هنوز که فروشش افتتاح نشده. عینک

 

از بوی زندگی‌ بگم، این روزا خونمون بوی زندگی‌ نداره. بیشتر فضا غمگینه بوی غربت و دلتنگی‌ میده. ولی‌ هردومون تظاهر به شادی می‌کنیم که این خودش خوب.

سعی‌ می‌کنم زودتر بیام، این هفته آخرین امتحانم ۴ شنبه هست ببینم چیکار می‌کنم بعدش کلی‌ کار بدون برنامه دارم که باید مدیریت بشن و این مستلزم مدیریت زمان هم هست.

از لحظه‌های زندگیتون لذت ببرین که تکرار نشدنیست .....لبخند

موافقین ۰ مخالفین ۰
آذر

روزهایی که گذشت...

من برگشتم....
خیلی وقت ننوشتم، همه چیزو فراموش کردم ;-)
از همسرم بگم و از زندگیم که کلی تغییر کرده خوب یا بدش و نمیشه گفت کلا تو یه مسیر جدید قرار گرفته. نوع محبت و دوست داشتنمون عوض شده و اتتظار من همینجوری بالا میره. باید به یه حد تعادل برسم. واحد تابستونیم تموم شد امتحان دادم نمره ام هم اومد بد نبود. الان فقط 2درس ناتموم دارم که آگوست باید امتحان بدم. امیدوارم خوب بشه. 

فکرم خیلی درگیر کار و آینده است. بعضی وقتا احساس شکست میکنم که تو این سن هنوز تو این مرحله از پیشرفتم. ولی باز خودم سرزنش میکنم که انتظار بی جا از خودم دارم.

نکته ای که هست : من خودم رو به خاطر 2سال عمر هدر شدم نمی بخشم. مقصر اصلی خودم بودم ولی همیشه دنبال کسی میگردم که بندازم گردن اون. دو سا پر از افسردگی، حسرت، تنهایی و دلتنگی ....

الان تنها فکرم پیدا کردن کار که بتونم همراه با درس خوندنم انجام بدم. دنبال ایده جدید میگردم . چند وقتی افتادم تو خط خرید فروش سهام خیلی هیجان داره و ریسکیه.

اولین سالگرد عروسیمون 14 جولای بود. برای همدیگه کادو خریدیم و شامپاین خوردیم. کادوی من یه کتاب بود و کادوی همسر دو تا بیر معروف :-)

روز قبلشم مهمونی دادیم. محیا و شوهرش دعوت کردیم خیلی آدم های نچسبین نمیدونم والا چرا ما اینارو دعوت میکنیم !!!! برای شام یه لوبیا پلو مشت با سالاد شیرازی وکشک بادمجون پزیدم. این اولین بار بود که کشک بادنجون درست می کردم و خوب بود به نظر خودم.

هفته قبل افتاده بودم تو خط نان و شیرینی. نان زنجبیلی، نان خامه ای و شیرینی زرافه درست کردم که فقط نان خامه ای خوب نشد ولی بقیه خیلی عالی شدن. :-)

همیشه فکر میکنم تو شخصیت و رفتارم یه سری گپ هست که باید پر بشه که همشون ناشی از تربیت نادرست یا مورد ارثی دارن. در فکر درست کردن خودم هستم ولی واقعا به 

زمان نیاز دارم. کار یه روز دو روز نیست.

وای که چقدر پراکنده نوشتم ولی فکر کنم به همه چی اشاره کردم. از این به بعد سعی میکنم زودتر بیام بنویسم. 

نوشته شده در  Thu 18 Jul 2013ساعت 13:35  توسط آذر 

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰
آذر

حراج تابستان!!!

...

 این روزا همه چیز تخفیف خورده بخاطر تابستون. من هم از این فرصت استفاده کرده کلی خرید کوچیک و بزرگ کردم. از کوچیکاش بگم:

 گردنبند بنفش با گوشواره بنفش دوسشون میدارم، 3تا تابلو کوچولو.

 

 

اینم شمعدونی نازنینم که جانوووویم خریده :-) و تازه جوونه زده

 

 و بزرگه ماشین لباسشویی و ظرفشویی که واقعا واجب بود.

 همه اینا رو با 75% تخفیف خریدیم خیلی چسبید. :-)

راستی یادم رفته بود ثبت کنم که بعد از تقریبا 10 سال یا بیشتر موهامو کوتاه کردم. جانوووییم خیلی دوست داره میگه خیلی بهم میاد همین خیلی خوبه. (30.می.2013)

 دوست دارم دوستای مجازی پیدا کنم توی این فضای مجازی که بتونم باهاشون همفکری کنم. باید اکتیو بشم.

موافقین ۰ مخالفین ۰
آذر