شهریور زیبا و پر خاطره هم رسید. دارم کم‌کم ۲۸ ساله میشم ساکت

این روزا کمی‌ پر استرسند، استرس امتحان و نمره هنوزم که هنوزه دنبالم نمی‌دونم کی‌ قراره دست از سرم بردارن خنثی

دیشب کلی‌ با خونمون صحبت کردم بداشم کلی‌ اشک ریختم از دلتنگی‌ ولی‌ همسری فکر کرده بود از پیاز نیشخند خودمم اینجوری نشون دادم که از پیاز.

فردارو هم دووم بیارم بالاخره ۴ شنبه میاد. از شناسنامم خبری نیست داره وارد هفته ۳ می‌شه. والا موندم اینا دارن چیکار می‌کنن ناراحت

همسرم یه دوست جدید پیدا کرده مثل اینکه اونیه که می‌خواست .

امشب قصد دارم یه‌اش رشته هوا کنمنیشخند

 آش رشته

 

تا ۴ شنبه که امیدوارم با خبر خوب بیام و پر از انرژی نو :)