۷۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اهداف» ثبت شده است

مصاحبه 2

صبح زیبایی اردیبهشت تون بخیر.

مصاحبه دیروز خوب بود و جای امیدواری هست. 

دیروز بعد از کلی‌ تمرین راهی‌ شدم که برم مصاحبه. یه کوچولو هم استرس داشتم که نتونم به سوالاشون جواب خوبی بدم. ۲ نفر باهام مصاحبه کردن خیلی‌ صمیمی‌ و خوب بود، که اینو اصلا انتظار نداشتم. ولی‌ در کّل تمرین خوبی بود برای از این به بعد. قراره هفته بعد باهم تماس بگیرن. امیدوارم که انتخاب بشم. 

از این روزم بگم که همه چی‌ خیلی‌ آروم و خوب میگذره. هوای اینجا هم همش ابری و بارونیه. با یه روز آفتابی کلی‌ انرژی‌ میگیرم. تقریبا هر روز میرم پیاده روی کنار دریاچه و بعضی‌ روزها برای دویدن از یه مسیر دیگه میرم.

این روزهایی بهار رو خیلی‌ دوست دارم و دارم سعی‌ می‌کنم شادی رو به دلم برگردونم. 

دلم برای خانوادم یه ذره شده، الان تقریبا ۱ سال و ۲ ماه که ندیدمشون. با مامانم زیاد صحبت می‌کنم ولی‌ از داداش و بابام خبری ندارم زیاد. خواهری هم که حسابی‌ مشغوله. 

موافقین ۰ مخالفین ۰
آذر

Finger cross

انگار داره طلسم شکسته میشه لبخند

چهارشنبه یه قرار ملاقات داشتم تو یه شرکت خیلی‌ بزرگ. نتورکینگ کردیم بهم چندتا کنتاکت اینفورمیشن دادن که قراره برای مصاحبه دعوت بشم. جای امیده انگار ...

پروفایل ویو کاریم هم خیلی‌ رفته بالا و بالاخره امروز یکی‌ باهم تماس گرفت مژه که ۳ شنبه بعد از ظهر برم برای مصاحبه علمی‌. طرف هم رشته خودمه خیلی‌ کول به نظر میاد ولی‌ کلی‌ سابقه کاری داره و برای خودش خداست. نیشخند

!!!Finger cross

موافقین ۰ مخالفین ۰
آذر

عکاسخانه

والبرگ (جشن اول بهار در اینجا)

شوکوفه های گیلاس (ساکورا) در باغ شاه

جعبه جواهر هندمید چوبی از نمایشگاه وایکینگ‌ها

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰
آذر

سلام به اردیبهشت سلام به بهار زیبا

سلام به اردیبهشت سلام به بهار زیبا قلب

خیلی‌ وقت انگار ننوشتم. تاریخه پست قبلیم با الان اینو میگه خجالت

راستش که توی این ۱ ماه و اندی اتفاق خاصی‌ نیفتاده که قابل گفتن باشه. زندگی‌ داره روال عادیشو طی‌ می‌کنه...

تا اونجایی که یادم بیاد بصورت پراکنده ثبت می‌کنم.

بعد از عید خونه یاسی اینا به صرف قورمه‌سبزی ایرانی‌ دعوت بودیم که خوب بود، فقط قرمه سبزیش لیمو نداشت و رنگش سبز چمنی بود. نیشخندزبان

چند تا فستیوال رفتیم که از این به بعد بیشترم میشن. اینجا بعد از بهار هر ویکند یه ایونت هست. از نمایشگاه وایکینگ‌ها خیلی‌ خوشم اومد. همش در مورد ادب و رسوم و سنتهای مردم این سرزمین بود. یه جعبه جواهر هندمید چوبی هم گرفتم به عنوان یادگاری از اون روز قشنگ. لبخند

هفته بعدش یه فستیوال در مورد فرهنگ ژاپن بود که همراه شده بود با دیدن شوکوفه های گیلاس در باغ شاه. خیلی‌ قشنگ و رویائی بود. ما هر سال (۶ سال) برای دیدن شوکوفه های گیلاس (ساکورا) میریم اونجا و این ساله دومی‌ بود که برای دیدن فرهنگ مردم ژاپن میرفتم. خیلی‌ این جور چیزارو دوست دارم.نیشخندچشمک

این آخر حرف هم که والبرگ (جشن اول بهار در اینجا) بود. مثل هر سال برای تماشای مراسم رفتیم. یه آتیش خیلی‌ خیلی‌ بزرگ روشن می‌کنن دورش یه آواز میخونن و میرقصن. قبل از اون هم یه گروه کر میاد بر اساس رسم هرساله یه سرود میخونه که بقیه همراه باهاش تکرار میکنا، ولی من هنوز یاد نگرفتم. نیشخند امسال ۲ تا از دوستایه خوبمون هم مهمونمون بودن. تازه از سفر (ژاپن) اومده بودن برامون شکلات و عروسک چوبی سوغاتی آوردن که خیلی‌ دوسش دارم. برای شام کشک بادمجون، حمص، کوکوی شوید و باقلا، و سالاد درست کردم که خیلی‌ خوب شده بود. 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰
آذر

اولین پست 94

سال نو مبارک! 

شروع خوبی داشته 94 تا حالا با همین فرمون جلو بره بهترم میشه. کتابخونه خوشگلمون رسید و الا کتابامون سر و سامون گرفتن. هفت سین امسال رو خیلی دوست داشتم مهمونی که میخواستم شد با سه تا سنبل تپل که بوشون آدم رو مست میکنه. 

شب عید اینجا برف اومد و نوروزمون رو کریسمسی کرد. حس خاصی نداشتیم سال تحویل ولی امسال عید با تمام سال های زندگیم متفاوت بود.خیلی راضی بودم از همه چی. از اینکه عید دیدنی نمیرم خونه فامیل های که اصلا دوست ندارم. به لطف سرعت پایین نت فقط یه دقیقه با خانوادم حرف زدم و به خانواده همسر فقط پیغام دادم و سال نو رو تبریک گفتم. خلاصه اینکه همه چی بر وفق مرادم بود. 

امسال برای اولین بار مهمون برای عید دیدنی داشتیم. دوتا از دوستامون که اوستا هم مثل ما زوج هستن صبح یکشنبه به صزف برانچ و عید دیدنی اومدن خونمون.  خیلی از خونمون و سفره هفت سینمون تعریف کردن. دوستای خوبی هستن. تو اون چند ساعتی که پیش هم بودیم کلی خوش گذشت. 

امشب هم شام خونه یه دوست دیگه دعوتیم برای عید دیدنی. 

گاوچرانرزولوشن امسالم هم اینه بیشتر ورزش کنم و شب ها حتما کتاب بخونم. با همه مهربون باشم ، کمتر حسادت کنم بیشتر عاشق باشم و زندگی سالم و بدون دغدغه داشته باشیم. گاوچران

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آذر

آخرین پنجشنبه 93

امروز پنج شنبه آخر سال 93 هست دلم همش پر می‌کشه میره ایران و سالهای گذشته، سال 93 پر بود از لحظه های خوب و شیرین. دلم میخواد لحظه های شیرین 93 رو ثبت کنم که فراموش نشه: 

سفر پر خاطرمون به ایران نوروز 93 ، Trip to NYC (October 2014)r ، دفاع از پایان نامه ام و چاپ کتابم ، این برای من خیلی پر ارزش بود .

امیدوارم سال 94 سالی پر از اتفاق های خوشگل و شیرین باشه برای همه قلب 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آذر

آخرین روزهای 93

خونه تکونی 1 شنبه شب تموم شد، البته با کمک همسری. الان خونمون رنگ و روی عید گرفته تقریبا. آخر هفته کتابخونه جدیدمونم میارن که بیصبرانه منتظرم ببینمش. بعد از نصبش می‌تونم هفت‌سین بچینم.

دیشب چهارشنبه سوری خوب بود خوش گذشت در بین ایرانیهای عزیزی که اینجا هستن. یه دوست جدیدم اونجا پیدا کردم که خیلی‌ گل بود (مهرنوش بانو)

امسال بر خلاف این ۶ سال حال و‌ هوای عید رو دوست دارم. برام خیلی‌ هیجان انگیزه. قراره میزبان چند تا از دوستامون باشیم هفته آینده به مناسبت عید دیدنی‌ و برانچ. براشون عیدی هم در نظر گرفتم. راستی‌ شیرینی‌ هم پزیدم به سبک مامیه خودم.

دیروز یه بسته، پر از خوراکی های خوشمزه از ایران برامون رسید. دستشون واقعا درد نکنه. ۳ تا هم سنبل بنفش گرفتم دیروز سر راهم، که هنوز غنچهٔ هستن امیدوارم به زودی باز بشن. آقای گل فروش گفت تا شنبه باز می‌شه حالا ببینیم.

کتابم هم چاپ شد و قراره تویه کتابخونه جدید بذارمش و لذت ببرم از حاصل ۲ سال تلاشم.مژه

 

همه چی‌ خوبه و زندگی‌ در جریان ...لبخند

سال نوتونم مبارک قلبنیشخند

موافقین ۰ مخالفین ۰
آذر

روز های قبل از عید

اینقدر همه چی‌ تکراری شده که دیگه دوست نداشتم از روزمرگی هام بنویسم!!!

امسال برای اولین بار با همسری تصمیم داریم خونه تکونی کنیم. به خرید عید فکر می‌کنیم . لیست مینویسیم و کلی‌ هیجان دیگه که نوروز با خودش آورده. نیشخند

تواین این ۶ سال زندگی‌ مشترک، ساله 1 که پیش هم نبودیم، ساله 2 اولین سال در دیار غربت بود هر دو د‌پ بودیم، ساله 3 تواین خونه دانشجویی ها بودیم و هر دو سر کلاس، ساله 4 آنتالیا بودیم با دوستامون، ساله 5 ایران بودیم در کنار خوانوادمون و امسال قراره خونمون باشیم و لذت ببریم از هیجان عید و روزهای قبل و بعدش. لبخند

یه اینترویو رفتم هفته گذشته بد نبود ببینیم چطور پیش میره ... عینک

و تا یادم نرفته مقاله (کتابم) رفت برای چاپ نیشخندچشمک

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آذر

Valentine :)

آخر هفته خیلی‌ خوبی پشت سر گذشتم.نیشخند

یه سفر خوب با همسفرهای خوب تو یه مکان رویایی، ولنتاین امسال ما رو ساخت. لبخند

کلبه چوبی، دریاچه یخ زده، شومینهٔ روشن، هیزم، دوستایه صمیمی‌، بازی‌، خوردن و خیلی چیزایه دیگه ...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آذر

Happy :)

من امروز خیلی‌ شادم  لبخند

صبح مثل هر روز ساعت ۸.۳۰ بیدار شدم و داشتم ایمیلمو چک می‌کردم تو گوشیم که یهو چشمم به این تایتل افتاد (دکترا پوزیشن ...)

دیگه در پوست خود نمی‌گنجیدم نیشخند

من یه پوزیشن اپلای‌ کرده بودم اوایل ژانویه تو همون دانشگاهی که مسترم رو گرفتم. امروز سوپروایزر اون پوزیشن بهم میل زد که من یه کاندیدهٔ مناسب برای اون پروجکتم و گفت گزارش مستر تزت رو برام بفرست. خلاصه منو میگی‌ مثل برق پاشدم و شروع کردم به نوشتن یه ایمیل فرمال و اتچ کردن داکیومنت‌های مورد نیاز.

بیشترین حجم خوشحالیم به این خاطر بود که بالاخره یه نفر از تز من خوشش اومده. و ارزششو درک کرده. امیدوارم که هفته بعد برای اینترویو دعوت بشم.خیال باطل میگن این استاد خیلی‌ سختگیر نگران

----------------------------------------------------------------------------------------- 

هفته‌ا‌ی که گذشت، هیچ اتفاق قابل ثبتی نیفتاد که اینجا بنویسم. به غیر از این که کلی‌ کاموای رنگی‌ خریدم که یه خورده روحم رو جلا بدم و برای هابی‌ خودم وقت بذارم. نیشخندچشمک

ویکند بعدی با دوستان ایرانیمون قرار بریم کله پاچه خوری. یه کلبه تو یکی‌ از جزیره های اطراف رزرو کردیم که خونمو بوی کله نگیره نیشخند تا الان ۱۱ نفریم ولی‌ احتمالا بیشتر میشیم. من موندم تو این برف و سرما، وکیشن اونم تواین کلبه چوبی، چطوریه؟ آیا زنده میمونیم؟ یا گرگا ما و کله رو یکجا میخورن؟؟؟؟خنده

هفته بعد میام میگم چطور بود نیشخند

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آذر