۷۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اهداف» ثبت شده است

تابستون خنک و بارونی

از سر صبحی داره بارون میباره مثل دم اسب. هوا حسابی‌ خنک روبه سرما می‌زنه. لبخند تابستون اینجا هم داره کم کم تموم می‌شه انگار. کمتر از یه ماه بود آخه این انصاف نیست. ناراحت

دیروز یه آقاهه که CEO یه شرکت بزرگ تو لینکدین برام پیغام گذشت که باهاش تماس بگیرم. امیدوارم بتونه برام کاری بکنه.خیال باطل انگار از رزومه و بکگروندم خوشش اومده. 

آخر هفته خوبی رو پشت سر گذشتیم. هوا گرم بود رفتیم بیرون و حسابی‌ فتوسنتز کردیم. یخورده جونمو گرم شد. نیشخندعینک

کم کم داریم به زمان سفر نزدیک میشیم و باز دوباره دردسر خرید سوغاتی.

البته من سوغاتی خریدن و سوغاتی دادن و گرفتن رو خیلی دوست دارم فقط مشکلم اینه که نمی‌دونم چی‌ باید بگیرم.

نیازمند همفکریتونم دوستان! هر پیشنهادی رو صمیمانه استقبال می‌کنم.چشمک


۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
آذر

تابستون اینجاست ...

بازم جواب رد گرفتم... ناراحت

واقعا نمی‌دونم بر اساس چی‌ تصمیم میگیرن. اینجا هم پارتی بازی‌ برقراره مثل ایران خودمون. خنثیدیگه برام مهم نیست.

درست همین دیروز که جواب رد گرفتم یه نفر دیگه باهم تماس گرفت که برای مصاحبه 4 برم. این یکی‌ از پوزیشن هایی بود که الکی‌ اپلای‌ کرده بودم انتظار نداشتم بگیره اصلا. یه دلیلم هم این بود که تو یکی‌ از شهرهی جنوبی و تا اینجا تقریبا 4 ساعت راهه با قطار. خانوم خیلی‌ مهربون بود گفت که الان نیست رفته وکیشن آخر آگوست بیا. منم بسی‌ خوشحال شدم چون منم تا اون موقع از ایران برگشتم. لبخند

این روزها اینجا هم گرم شده و من بیشتره وقتم کنار ساحلم یا میرم پیاده روی. فروشگاه ها تخفیف های خوبی گذاشتن برای تابستون که من گهگاهی میرم سر میزنم. ولی‌ با طبیعت بیرون بیشتر حال می‌کنم. نیشخند

خیلی وقت عکس نذاشتم ها 

الان دیگه وقتشه چندل تا عکس از تابستون زیبای اینجا بذارم. نیشخنداز خود راضی

 

 

 

این گل های جشن وسط تابستون

این ادویه ها (پازل) رو خیلی دوست دارم مژه

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
آذر

مصاحبه 3 (پرماجرا)

بعد از کلی‌ ماجرا رفتم برای مصاحبه که ساعت 16.30 بود. نیشخند

جالبه که اینبار اصلا استرس نداشتم و کاملا مسلط بودم. دیگه اینترویو رفتن هم داره عادی می‌شه برام. عینکخانوم رئیس یه خانوم مسن ولی‌ بسیار مقتدر بود. تو بگو یه لبخند خشک‌ و خالی‌ بزنه، نزد. کاملا هم اطلاعاتش آپدیت بود و اصلا جا نادش جلوش مانور بدی.1.30 دقیقه از من سوال پرسید، از لحظه ورودم به این کشور تا الان‌، پرسنال لایفم، هابی‌ هام‌، کل پروژه های که دوران تحصیلم انجام دادم و نقشم چی‌ بود تواین آنها و ....

خلاصه که دیگه دهنم کف کرده بود. ولی‌ اینجا با تمام جاهای قبلی‌ که رفته بودم فرق داشت. امیدی ندارم که قبولم کنن. چون اول اینکه خیلی‌ سختگیر بودن و با اون خنگ بازیهای دیروزم بعید میدونم شانسی داشته باشم. خیال باطل

کلا می‌تونم بگم تجربهٔ جدیدی بود. قسمت مورد پسند منم از این تجربه تسلط خودم به دانشم و زبان این کشور بود. خیلی‌ با خودم حال کردم که تو اون شرایط تونستم هندل کنم. 

راستی‌ یادم رفت بگم هفته گذشته 2 تا پیرهن رنگی‌ پنگی خریدم از اسپریت، که ایران به جای مانتو بپوشم. یکیشو خیلی‌ دوست میدارم. از خود راضی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آذر

چهارشنبه 24 جون 2015 :)

سلامی‌ به گرمای تابستون لبخند

البته اینجا که اصلا گرم نیست کلا بارون میاد، می‌ترسیم سیل مارو ببره. ولی‌ شبهای خنک و نورانیش خیلی‌ دلچسب.نیشخند من که دیگه شبو روزم گم کردم از بس روز اینجا.عینک

روز چهارشنبه یه اتفاق جالب و غیر منتظر برام افتاد. نزدیک ظهر بود رفتم گروسری استور خرید کنم برگشتنی ساعت 13.17 دقیقه یکی‌ زنگ زد تا برای مصاحبه دعوتم کنه. درست ساعت 13.18 دقیقه یکی دیگه از یه شرکت دیگه زنگ زد. گوشیم هم قاطی‌ کرد هردو باهم رفتن روا پیغام گیر و خوشبختانه پیغام گذاشتن. منم به سرعت خودمو رسوندم خونه و توی اپلیکیشن های فرستادم دنبال این 2 تا پوزیشن گشتم که انگار یکیشون رو اخیرا درخواست داده بودم ولی‌ اون یکی‌ رو نتونستم پیدا کنم و کلا بی‌خیالش شدم. خلاصه شروع کردم به خوندنش و مدارکی که فرستاده بودم چک کردم. یه 7-6 بار هم پیغامشو گوش دادم . شماره موبایلش رو تو پیغامش گفته بود که زنگ بزنم و برای اینترویو وقت رزرو کنم. منم استرس داشتم شماره آخرشو بجای 7 ، 4شنیدم. خانومه یه خورده سنش بالا بود انگار یا اینکه از یه شهر دیگه بود و لهجش کاملا متفاوت. منم زنگ زدم به شماره ای که حدس زده بودم 3 مرتبه ولی‌ هر بار یه نفر جواب میداد و می‌گفت که شماره اشتباهه. منم عصبانی‌ و ناامید شده بودم. یه لیوان آب خوردم و دوباره پیغامشو گوش دادم فهمیدم که اشتباه متوجه شدم. دوباره زنگ زدم منشیش جواب داد گفت رئیس رفته بیرون ساعت 5 زنگ بزن. منم پاشدم ناهار پزیدم خردیم و دوباره زنگ زدم اینبار موفق شدم. 

خانوم رئیس برای فرداش بهم وقت داد و گفت محل و زمانشو بهم میل می‌زنه. اگه فکر کردید این شاسگولی و خنگولی من اینجا تموم شد بسی‌ اشتباه کردید.

فردا صبحش که از خواب ناز پریدم و ایمیلمو چک کردم دیدم ایمیلی‌ نیومده کلی‌ ناراحت شدم. پیش خودم می‌گفتم این رئیس چه آدم بی‌ مسولیتیه. 

من توی رزومه ام 2 تا ایمیل دارم‌. یکی‌ ایمیل دانشگاه و اون یکی‌ هم که جیمیل. اون به جیمیل زده بود و من ندیده بودم. خلاصه ساعت 12 قبل از اینکه ایمیلشو ببین بهش یه میل زدم که ببین کی و کجا باید برم. اونم جواب نداد شایدم ندیده بود. بعد رفتم جیمیلمو رفرش کردم دیدم ای داده بیداد طرف دیروز بعد از تلفنش بهم ایمیل زده و با کلی‌ دیتیل همه چیزو گفته. 

خلاصه که من شرمنده شدم و بسی افسرده. پاشدم خودمو حاضر کنم که حداقل مصاحبه گند نزنم.

ادامه دارد...

موافقین ۰ مخالفین ۰
آذر

جواب منفی‌ ...

بازهم جواب منفی‌ گرفتم. بعد از سه هفته انتظار امروز یه خط ایمیل برام زدن که ما یه نفر دیگه رو انتخاب کردیم. الان تمام موقعیت هایی که منتظرشون بودم جواب دادن‌، چه اونهایی که مصاحبه رفتم چه اونهایی که نرفتم. همه منفی‌ .... عصبانی

الان مونده یه دکترا که تا آخر این هفته جوابش میاد. اونم امیدی بهش نیست. منتظر

این روزایی که نبودم دل مشغولی های جدیدی داشتم. اول اینکه عازم سفریم ماه آینده‌، البته به وطن. بد فصلیه ولی‌ چاره‌ای نیست.

چند بار مهمونی رفتیم و مهمون داشتیم که همگی‌ خوب بودن. اخیرا دوستایه ایرانی‌ زیادی پیدا کردیم که اغلب مثل خودمونن. و کمتر احساس تنهائی‌ می‌کنیم. دوستامون خوبن ولی‌ من چون زیاد سوشال نیستم یه خورده برام سخته که صمیمی‌ بشم. وقتی‌ پیششونم خوش میگذار و خوشحالم. همین خوشی های کوچولو هم غنیمته. 

آخرین دوره زبان هم تموم شد و الان من دیگه مستر شدم.عینک از اول پاییز دوباره دانشجو میشم و زندگیم تویه مسیر جدیدی قرار میگیره. خیال باطل

این روزا دارم یه مانتو رنگی‌ میدوزم برای ماه بعد که میام ایران.لبخند

کلی‌ فکر های بد‌ و خوب ذهنمو درگیرکرده. اگه خودم بودم نمی‌رفتم ایران. ولی‌ به خاطر همسری باید تحمل کرد. طفلک دلش تنگ شده ولی چیزی نمیگه.

حس درونیم خوشحال نیست‌، آخه چرا ؟؟؟؟؟؟گریه

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آذر

love it :)

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
آذر

خرداد، ماه عاشقی ...

من ندانم که کیم 

من فقط میدانم
که تویی 
شاه بیت غزل زندگیم.

حمید مصدق

*********************************************

خرداد، ماه عاشقی من دوباره اومد. 

۱۱ ساله پیش ۷ خرداد بود که دلم لرزید و مسیر زندگیم در اولین روزهای جوونیم عوض شد.

تا امروز که ما عاشقانه در کنار هم هستیم و نفس میکشیم. قلب

 

************************************************

دیروز رفتم یه مصاحبه توی یه شرکتی که همیشه آرزوم بود کار پیدا کنم. ۳ نفر باهام مصاحبه کردن و شرایط سختی رو مطرح کردن. فکر می‌کنم از پسش بر میام. مثلا مهندسم هانیشخندچشمک. یه نکته مثبتی که داره، اگه اینجا بتونم کار پیدا کنم آینده شغلی‌ خوبی خواهم داشت.

برام انرژی‌ مثبت بفرستین لطفا تا به آرزوم برسم.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آذر

پینوشت پست قبل

دیروز بهشون میل زدم بعد طرف تازه یادش اومد که فراموش کرده جواب مصاحبه منو بده ! 

جوابشون رد بود و یکی دیگه انتخاب شد . خنثی

خیلی ناراحتم و افسرده از اینکه هیچ کاری از دستم بر نمیاد. همه به راحتی به من نه میگن ولی من قدرت نه گفتن ندارم. ناراحت

دیروز عصر فقط اشک ریختم بی اینکه دوست داشته باشم گریه کنم. هم خودم و هم همسری کلی ناراحتیم. این غربت چه کرده با ما. ..

امروز قراره بریم گردش البته اگه همسری بیدار بشه. من صبحانه خوردم و الان قصد دارم با کتابم برم کنار دریاچه تا زمانی که همسر بیدار بشه.  

روز خوب و پر انرژی داشته باشید و از زندگیتون لذت ببریدلبخند

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آذر

بوی بهار

نمی‌دونم چرا زنگ نزدن برای اون مصاحبه‌ای که هفته پیش رفتم!!! ناراحت

کل روز منتظر بودم. الان درست یه هفته شده. یه بار هم ایمیل زدم که جواب نگرفتم. 

ولی‌ هنوز امیدوارم ....

امروز بیرون بوی بهار، بوی گل، بوی چمن تازه زده شده میومد، خیلی‌ خوب بود. حسابی‌ رفرش شدم. شمعدونی هام دارن جون میگیرن اگه گوش شیطون کر این آفتاب همچنان باشه. سبزی‌های که کاشتم هم جوانه زدن. دیگه واقعا بهار شده.

امیدوارم پست بعدیم یه خبر خوب باشه. لبخند

موافقین ۰ مخالفین ۰
آذر

هفته پر انرژی :)

این هفته کلی‌ خبر خوب شنیدم. خیلی‌ روحیم تقویت شد. می‌شه گفت برای ادامه راه انگیزه بیشتری گرفتم.

یه مصاحبه دیگه توی یه شرکت خیلی‌ بزرگ و نیمه دولتی دعوت شدم. خیلی‌ هیجان و استرس دارم. دیروز هم یه مصاحبه ویدیویی دادم که اونم بد نبود. ولی‌ راستش کارشو دوست ندارم. خبر خوب دیگه این که برای یه مستر دیگه ادمیژن گرفتم که از سپتامبر شروع می‌شه. البته دیستنس هست که می‌تونم در کنار کار بهش برسم. رشته خوب و مورد علاقمه. 

امیدوارم که همه همینطور خبر خوب بگیرن.

شاداب باشید و پر انرژی‌ لبخند

موافقین ۰ مخالفین ۰
آذر