سلامی‌ به گرمای تابستون لبخند

البته اینجا که اصلا گرم نیست کلا بارون میاد، می‌ترسیم سیل مارو ببره. ولی‌ شبهای خنک و نورانیش خیلی‌ دلچسب.نیشخند من که دیگه شبو روزم گم کردم از بس روز اینجا.عینک

روز چهارشنبه یه اتفاق جالب و غیر منتظر برام افتاد. نزدیک ظهر بود رفتم گروسری استور خرید کنم برگشتنی ساعت 13.17 دقیقه یکی‌ زنگ زد تا برای مصاحبه دعوتم کنه. درست ساعت 13.18 دقیقه یکی دیگه از یه شرکت دیگه زنگ زد. گوشیم هم قاطی‌ کرد هردو باهم رفتن روا پیغام گیر و خوشبختانه پیغام گذاشتن. منم به سرعت خودمو رسوندم خونه و توی اپلیکیشن های فرستادم دنبال این 2 تا پوزیشن گشتم که انگار یکیشون رو اخیرا درخواست داده بودم ولی‌ اون یکی‌ رو نتونستم پیدا کنم و کلا بی‌خیالش شدم. خلاصه شروع کردم به خوندنش و مدارکی که فرستاده بودم چک کردم. یه 7-6 بار هم پیغامشو گوش دادم . شماره موبایلش رو تو پیغامش گفته بود که زنگ بزنم و برای اینترویو وقت رزرو کنم. منم استرس داشتم شماره آخرشو بجای 7 ، 4شنیدم. خانومه یه خورده سنش بالا بود انگار یا اینکه از یه شهر دیگه بود و لهجش کاملا متفاوت. منم زنگ زدم به شماره ای که حدس زده بودم 3 مرتبه ولی‌ هر بار یه نفر جواب میداد و می‌گفت که شماره اشتباهه. منم عصبانی‌ و ناامید شده بودم. یه لیوان آب خوردم و دوباره پیغامشو گوش دادم فهمیدم که اشتباه متوجه شدم. دوباره زنگ زدم منشیش جواب داد گفت رئیس رفته بیرون ساعت 5 زنگ بزن. منم پاشدم ناهار پزیدم خردیم و دوباره زنگ زدم اینبار موفق شدم. 

خانوم رئیس برای فرداش بهم وقت داد و گفت محل و زمانشو بهم میل می‌زنه. اگه فکر کردید این شاسگولی و خنگولی من اینجا تموم شد بسی‌ اشتباه کردید.

فردا صبحش که از خواب ناز پریدم و ایمیلمو چک کردم دیدم ایمیلی‌ نیومده کلی‌ ناراحت شدم. پیش خودم می‌گفتم این رئیس چه آدم بی‌ مسولیتیه. 

من توی رزومه ام 2 تا ایمیل دارم‌. یکی‌ ایمیل دانشگاه و اون یکی‌ هم که جیمیل. اون به جیمیل زده بود و من ندیده بودم. خلاصه ساعت 12 قبل از اینکه ایمیلشو ببین بهش یه میل زدم که ببین کی و کجا باید برم. اونم جواب نداد شایدم ندیده بود. بعد رفتم جیمیلمو رفرش کردم دیدم ای داده بیداد طرف دیروز بعد از تلفنش بهم ایمیل زده و با کلی‌ دیتیل همه چیزو گفته. 

خلاصه که من شرمنده شدم و بسی افسرده. پاشدم خودمو حاضر کنم که حداقل مصاحبه گند نزنم.

ادامه دارد...